میگذرم همچون تو که گاه با آخرین رمقت میدوی و نمیگذاری زندگی برایم تلخی یا شیرینیش را جاودانه به نمایش این صحنه ی ساله ام بگذارد.
میگذرم همچون توکه گاه گاه می ایستی.منتظر یک گم شده میگردی که کمی خسته شده است تا درون دلت بگذارم و باز به راهت ادامه دهی .
میگذرم ای عقربه های ساعت های جهان
میگذرم.
من
هم اکنون
در این جاده ی بی پایان
دوان دوان
همچون شما ای عقربه های ساعت های جهان
میگذرم .
درباره این سایت